مشکل دین را حسین
زینب آسان کرد ورفت کربلا را خوابگاه نوجوانان کرد ورفت در ره معشوق هفتادودو قربانی نمود پا بپای زینبش اجرای فرمان کرد ورفت گرمحاسن را حسین با خون سر رنگین نمود زینب از خون سرش گیسو پریشان کرد ورفت زینب امر شاه دین را یک بیک اجرا نمود تا حسین ویرانه ای را باغ رضوان کرد ورفت بعدشاهنشاه زینب شاهکاریها نمود سرزمین کربلا را کوی جانان کرد ورفت وقت رفتن آن چنان بی طاقت وبی تاب شد عرش حق را گوییا چون بید لرزان کرد ورفت رهنمای شصت وشش زن گشت زینب در سفر راه پیمایی نمود وخطبه عنوان کرد ورفت استقامت کرد زینب مجلس ابن زیاد با تکلم کوفیان را مات وحیران کرد ورفت وارد شام بلاگردید ناموس خدا گوهری را از حسین درخاک پنهان کرد ورفت کس ندیده خواهری را همچو زینب در جهان آنکه مارا در جهان پیوسته گریان کرد ورفت ازتو(مشمولی) تمنا می نماید یا حسین بگذر از جرمش که اووصف تو عنوان کرد ورفت-------بوستا حسینی- رضا معصومی - انتشارات گلی - صص 96-97 شاعر ک مشمولی
----برج دین راتاابد تابنده اختر زینب است بحر هستی را یقین رخشنده گوهر زینب است سربسر گیتی عرض باشد جوهر زینب است بعدزهرا عصمت خلاق اکبر زینب است دختر نیک اختر زهرای اطهر زینب است......پایه قدر وجلالش برتر از چرخ بلند وصف ذات حضرتش افزون بود از چون وچند آنکه کلثوم وصفورا بر قدومش سر نهند آنکه گر سازد قبول ازجان ودل منت کشند خدمتش صبخ ومسا، حوا وهاجر زینب است --------
خدمتش را مشتری ازجان ودل کرده قبول بر بقاءدین ختم المرسلین ، اصل الاصول پیش ماه طلعتش خورشید بنماید افول آفتاب برج عصمتزینت دوش رسول خواهر سبطین ومحبوب پیمبر زینب است-----قصر امکان را وجودش نا ابدباشد مکین ماسوا از خرمنعز وجلالش خوشه چین قدسیان سایند بر خاک کف پایش جبین با پمین جاه وجلال وعزت وشوکت ببین در زمین کربلا بی یار ویاور زینب است ------
مات وحیران است در شان ومقام او عقول نطق ما الکن، بمدح آن مهین دخت رسول کاخ قدرش را زجان روح الامین دارد قبول مظهر پروردگار حی داور زینب است ----به نقل ازهمان منبع فوق-صص106-107
مشکل دین را حسین
زینب آسان کرد ورفت کربلا را خوابگاه نوجوانان کرد ورفت در ره معشوق هفتادودو قربانی نمود پا بپای زینبش اجرای فرمان کرد ورفت گرمحاسن را حسین با خون سر رنگین نمود زینب از خون سرش گیسو پریشان کرد ورفت زینب امر شاه دین را یک بیک اجرا نمود تا حسین ویرانه ای را باغ رضوان کرد ورفت بعدشاهنشاه زینب شاهکاریها نمود سرزمین کربلا را کوی جانان کرد ورفت وقت رفتن آن چنان بی طاقت وبی تاب شد عرش حق را گوییا چون بید لرزان کرد ورفت رهنمای شصت وشش زن گشت زینب در سفر راه پیمایی نمود وخطبه عنوان کرد ورفت استقامت کرد زینب مجلس ابن زیاد با تکلم کوفیان را مات وحیران کرد ورفت وارد شام بلاگردید ناموس خدا گوهری را از حسین درخاک پنهان کرد ورفت کس ندیده خواهری را همچو زینب در جهان آنکه مارا در جهان پیوسته گریان کرد ورفت ازتو(مشمولی) تمنا می نماید یا حسین بگذر از جرمش که اووصف تو عنوان کرد ورفت-------بوستا حسینی- رضا معصومی - انتشارات گلی - صص 96-97 شاعر ک مشمولی
----برج دین راتاابد تابنده اختر زینب است بحر هستی را یقین رخشنده گوهر زینب است سربسر گیتی عرض باشد جوهر زینب است بعدزهرا عصمت خلاق اکبر زینب است دختر نیک اختر زهرای اطهر زینب است......پایه قدر وجلالش برتر از چرخ بلند وصف ذات حضرتش افزون بود از چون وچند آنکه کلثوم وصفورا بر قدومش سر نهند آنکه گر سازد قبول ازجان ودل منت کشند خدمتش صبخ ومسا، حوا وهاجر زینب است --------
خدمتش را مشتری ازجان ودل کرده قبول بر بقاءدین ختم المرسلین ، اصل الاصول پیش ماه طلعتش خورشید بنماید افول آفتاب برج عصمتزینت دوش رسول خواهر سبطین ومحبوب پیمبر زینب است-----قصر امکان را وجودش نا ابدباشد مکین ماسوا از خرمنعز وجلالش خوشه چین قدسیان سایند بر خاک کف پایش جبین با پمین جاه وجلال وعزت وشوکت ببین در زمین کربلا بی یار ویاور زینب است ------
مات وحیران است در شان ومقام او عقول نطق ما الکن، بمدح آن مهین دخت رسول کاخ قدرش را زجان روح الامین دارد قبول مظهر پروردگار حی داور زینب است ----به نقل ازهمان منبع فوق-صص106-107
?
الهی سوخت از این زهر کاری جسم وجان من شرر بگرفت از این شعله مغز استخوان من چنان خشکیده اعضایم که سد آه گردیده نکردد در دهان دیگربه آسانی زبان من بیا فرزند دلبندم گنار بسترم بنشین که دیگر برنمی خیزم زجا ای نوجوان من ندای ناله مظلومی دل بس فزون باشد نمیآید برون بی ناله حرفی از دهان من کنون بر سوی جنت رهسپارم از کنار تو که باشد مادرم زهرا در آنجا میزبان من پی ترویج دین کردم قیام وکشته گردیدم ولیکن تا ابد برجا بود نام ونشان من چو شمعی سوختم خاموش گشتم از شرار دل برون از پیکر مسموم شد تاب وتوان من اه زیر باز ذلت تن ندادم هیچ در عالم بود الگوی تهضت این روش بر دوستان من پس از مردن بده غسل ونماز وکفن ودفنم کن کنار قبر زین العابدین باشد مکان من برایم کن عزاداری بپا فرزند دلبندم که فیض حق شود جاری برای دوستان من بیاد جد مظلومم حسین در این دم مردن بریزد ازمژه برچهره اشک از دیدگان من بنال ای (کربلایی)روز وشب از این غم عظما که قبرم بی روق است وعدو شد سایبان من به نقل از شکوفه های غم ، جلد 1 - ص 280- اثر طبع مرحوم ناد علی کربلایی ( والد سه شهیددرجنگ تحمیلی)-------
?
?
الهی سوخت از این زهر کاری جسم وجان من شرر بگرفت از این شعله مغز استخوان من چنان خشکیده اعضایم که سد آه گردیده نکردد در دهان دیگربه آسانی زبان من بیا فرزند دلبندم گنار بسترم بنشین که دیگر برنمی خیزم زجا ای نوجوان من ندای ناله مظلومی دل بس فزون باشد نمیآید برون بی ناله حرفی از دهان من کنون بر سوی جنت رهسپارم از کنار تو که باشد مادرم زهرا در آنجا میزبان من پی ترویج دین کردم قیام وکشته گردیدم ولیکن تا ابد برجا بود نام ونشان من چو شمعی سوختم خاموش گشتم از شرار دل برون از پیکر مسموم شد تاب وتوان من اه زیر باز ذلت تن ندادم هیچ در عالم بود الگوی تهضت این روش بر دوستان من پس از مردن بده غسل ونماز وکفن ودفنم کن کنار قبر زین العابدین باشد مکان من برایم کن عزاداری بپا فرزند دلبندم که فیض حق شود جاری برای دوستان من بیاد جد مظلومم حسین در این دم مردن بریزد ازمژه برچهره اشک از دیدگان من بنال ای (کربلایی)روز وشب از این غم عظما که قبرم بی روق است وعدو شد سایبان من به نقل از شکوفه های غم ، جلد 1 - ص 280- اثر طبع مرحوم ناد علی کربلایی ( والد سه شهیددرجنگ تحمیلی)-------
?