-----کشته شد شیر خدا، ُآه و واویلا ابن عم مصطفی ، آه وواویلا
آه وواویلا عزیزان کشته شد حیدر، ساقی کوثر والی ملک ولایت ، حجت داور ، شاه بحر وبر
مهر افلاک شجاعت ،شاه ازدر در ،فاتح خیبر خسرو دارین ، سرور کونین ،والد سبطین
شد قتیل اشقیا ، آه وواویلا------آه و واویلا که مشتق فرق حیدر شد ،شور محشرشد
غرق بحر خون ولی الله اکبر شد ،دل پراخگر شد لاله سان محراب ونیلی پوش منبر شد ف تیره اختر شد
شد فلک لرزان ، شد ملک گریان ، انس وجان نالان شد بپا شورعزا ، آه وواویلا----
آه و واویلا که بن عم شه خاتم ، سرور عالم شد قتیل ازتیغ ظلم زاده ی ملجم ، شدبپا ماتم
زین مصیبت شد عیان در خلق شور غم ،با الم همدم عرشیان مغموم ، فرشیان مهموم ،
زینب وکلثوم شد بخون سر شنا ، آه وواویلا ---
آه وواویلا که زینب بی پدر گردید،خونجگر گردید خون روان از چشم شبیر وشبر گردید ،
دیده تر گردید نوحه گر ازاین عزا جن وبشر گردید سربسر گردید
اشکها جاری ، ناله هاناری ، با غم وزاری شد جمیع ماسوا ، آه وواویلا ----
آه وواویلا که سبطین را بحال زار ، دیده شد خونبار شد عیان گرد یتیمی بر گل رخسار، با دل افکار
زینب وکلثوم را برجسم وجان زد نار ، این غم بسیار عندلب آسا توده یطاها در غم بابا
می کشند ازدل نوا ، آه وواویلا----
آه وواویلاکه شداز این غم عظما ، غرقه خون دلها از ثری شد تا ثریا شورش وغوغا ، بانگ واویلا
در نوای وا علیا طارم اعلا،ساکنین یکجا زین عزا یکسر ، دست غم بر سر می زند آذر
باخروش وناله ها ، آه وواویلا ----به نقل ازدیوان آذر خراسانی -جلد سوم -صص 38-39 -انتشارات طوس مشهد-اثر طبع مرحوم سید غلامرضا آذر خراسانی -------کشته شد شیر خدا، ُآه و واویلا ابن عم مصطفی ، آه وواویلا
آه وواویلا عزیزان کشته شد حیدر، ساقی کوثر والی ملک ولایت ، حجت داور ، شاه بحر وبر
مهر افلاک شجاعت ،شاه ازدر در ،فاتح خیبر خسرو دارین ، سرور کونین ،والد سبطین
شد قتیل اشقیا ، آه وواویلا------آه و واویلا که مشتق فرق حیدر شد ،شور محشرشد
غرق بحر خون ولی الله اکبر شد ،دل پراخگر شد لاله سان محراب ونیلی پوش منبر شد ف تیره اختر شد
شد فلک لرزان ، شد ملک گریان ، انس وجان نالان شد بپا شورعزا ، آه وواویلا----
آه و واویلا که بن عم شه خاتم ، سرور عالم شد قتیل ازتیغ ظلم زاده ی ملجم ، شدبپا ماتم
زین مصیبت شد عیان در خلق شور غم ،با الم همدم عرشیان مغموم ، فرشیان مهموم ،
زینب وکلثوم شد بخون سر شنا ، آه وواویلا ---
آه وواویلا که زینب بی پدر گردید،خونجگر گردید خون روان از چشم شبیر وشبر گردید ،
دیده تر گردید نوحه گر ازاین عزا جن وبشر گردید سربسر گردید
اشکها جاری ، ناله هاناری ، با غم وزاری شد جمیع ماسوا ، آه وواویلا ----
آه وواویلا که سبطین را بحال زار ، دیده شد خونبار شد عیان گرد یتیمی بر گل رخسار، با دل افکار
زینب وکلثوم را برجسم وجان زد نار ، این غم بسیار عندلب آسا توده یطاها در غم بابا
می کشند ازدل نوا ، آه وواویلا----
آه وواویلاکه شداز این غم عظما ، غرقه خون دلها از ثری شد تا ثریا شورش وغوغا ، بانگ واویلا
در نوای وا علیا طارم اعلا،ساکنین یکجا زین عزا یکسر ، دست غم بر سر می زند آذر
باخروش وناله ها ، آه وواویلا ----به نقل ازدیوان آذر خراسانی -جلد سوم -صص 38-39 -انتشارات طوس مشهد-اثر طبع مرحوم سید غلامرضا آذر خراسانی ---------
بمناسبت شهادت علی ابن ابیطالب (ع) -قسمت دوم:از نادعلی کربلایی:
لرزه در عرش علا افتاده غرقه خون شیر خدا افتاده میرسد ناله ای از عرش برین کشته شد شیر خدا رهبر دین
آنکه در خانه ی حق گشت پدید شد به معراج خداوند ، شهید آنکه غمخوار یتیمان می بود غرقه خون گشت براه معبود
راد مردی که صلونی می گفت فرق بشکافته در بستر خفت
آنکه تکمیل شده دین از او لاله رنگ است زخونش سر ورو
آنکه در خانه ی حق بت بشکست در شب قدر به ایزد پیوست
کشته شد آنکه بدی یاور ویار به یتیم وبه اسیر وبیمار
آه آه از ستم قوم دغا کشته شد حجت حق ، شیر خدا
از ستم کاری ابن ملجم غوطه ور (کرببلایی) در غم
نقل :از صص 57-58 ارمغان کربلا -اثر نادعلی کربلایی -انتشارات خزر -تهران ---
بشارت شیعیان !شد ماه شعبان ماه پیغمبر فزون شد بر خلایق لطف وجود خالق اکبر
زمین وآسمان وعرش اعظم نورباران شد زانوار رخ نور دو چشم ساقی کوثر
عیان گردید در یثرب جمال عالم آرایی که جبرئیل امین شد خادمدر بار آن سرور
زلطف قادر قدرت نما از گلبن عفت دوگل گردیده ظاهر ازبرای حیدر صفدر
یکی در سوم شعبان ، یکی در چارم شعبان یکی چون شمس رخشان ویکی همچون مه انور
یکی فرمانده ی عالم ،وصی احمد خاتم یکی یار ومعین وغم خور سلطان بحر وبر
یکی از فاطمه ام الائمه ، دختر طاها یکی از حضرت ام البنین همچون دروگوهر
یکی نامش حسین ابن علی فرمانروای دین یکی باب الحوائج ، حضرت عباس نام آور
یکی را بوسه زد ختم رسولان بر لب و دندان یکی رامرتضی دست رسایش بادو چشم تر
برای یاری درماندگان بحرطوفان زا بسوی ساحل عزت ، یکی کشتی ، یکی لنگر
دو صدر الدین، دو بدر الدین ، دو یارویاور قر آن یکی وارث بشهرعلم وآن یک پشتیبان در
دو رخ زیبا ، دو قد طوبا ، قدم بنهاد در عالم یکی فرمانده ی اعظم ،یکی سردار وسرلشکر
دو جانباز وبرادر ، این وزیر وآن دگر سلطان عیان گردیدبریاری حق ازدو نکو مادر
دو روشنگر ، دو عالی فر ، که بر آنهاخدا بخشد هزاران {کربلایی}را زرحمت در صف محشر